کولی بازی دخملم
نازنین مامان دیروز جمعه بودو ما طبق معمول خونه ی پدرجون اینا بودیم برای اینکه سرت گرم بشه مامان یه تقویم رومیزی گذاشت جلوت تا باهاش سرگرم بشی تو هم شروع کردی به بازی کردن بعد از چند دقیقه بازی سریع اومدی بغلم شایانو زندایی گفتن که رو نیکا بغض کرده تا نگاهت کردم به پات اشاره کردیو زدی زیر گریه الهی قربونت برم وقتی پاتو نگاه کردم دیدم داره خون میاد نگو که با کاغذ تقویم پاتو بریده بودی مامانی که دلش غش رفت وقتی دید بعد از اون هر وقت به پات نگاه می کردی کولی بازی در میاوردیو هی گریه می کردی این کولی بازیات تا آخر شب ادامه داشت اومدیم خونه هم اینقدر گریه کردی که مامانی صداتو شنيدن و او...
نویسنده :
مامان دنیا
17:25